آنچه من می خواستم شعری شد بر زبان گنگ قلم که لغزید بر کاغذ اما ننوشت خط سرودۀ مرا
، آنچه من می خواستم چون کبوتری پرید از بام رؤیا...آنچه من می خواستم یک افسانه بود که نرم نرمک زیر چشمان
به خواب رفته ام آرام گرفت و قطره قطره ذوب شد و لغزید زیر پلک هایم...
نظرات شما عزیزان:
با کامی تلخ از جویدن هزار بسته ته سیگار
بیا آخرین پک را به عشق بزنیم
دود می شویم همین روزها…
پاسخ: لایک..
بیا آخرین پک را به عشق بزنیم
دود می شویم همین روزها…
پاسخ: لایک..
قطره های اشک بیقرار نوازشگر گونه هایم است...
چه کنم که اشک بهترین بهانه برای گفتن از بی تو بودن..برای بیان دلتنگی..برای بیان غربت است...
پاسخ: لایک......
چه کنم که اشک بهترین بهانه برای گفتن از بی تو بودن..برای بیان دلتنگی..برای بیان غربت است...
پاسخ: لایک......
برچسبها: انچه من میخواستم
تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1391 | 21:54 | نویسنده : هادی عزیزی |